کابوسهام شيک شدند...
از تعقيب و گريز تو جهنم و بيابون به
خيابونای پر زرق و برق رسيده...:
با پاهای برهنه تو خيابون پر از خرده شيشه
روی شيشهها ميدوم٬ فقط به خاطر اينکه راه نرم.....
و بعد ترس از ردپای خونی باعث ميشه که
با تمام وجود فرار کنم . . . . . .
صبوری کن صبوری ...
صبوری کن صبوری ...
سلام دوست من هیچ راهی دور نیست اگر در آن راه زنده باشیم و زنده فکر کنیم. سری بزن و نظرت رو بگو.ممنون.
سلام ديوانگی خيلی خوبه به شرط اينکه ديونه الله باشی خودت را دم به دم به او بسپار بعد ببين کسی ، کابوسی ، نيرويی ..... جرات داره ديگه بهت نزديک بشه ؟؟؟؟ بيا پيشم خوشحال ميشم
سلام دوست من مگه قدرت خدا را از ياد بردی که دچار اين کابوس ها می شی ؟؟؟؟؟؟
سلام مشتی بيا ببين تو بيداری کابوس يعنی چه ؟؟؟؟؟؟
رد پای خونی را ميشه با خون پاک کرد؟؟؟؟
سلام دوست عزيز کمی به تو اميد وار شدم چون کابوسهای من خيلی بد تره کاش من هم می تونستم درد دل کنم بيا پيشم موفق باشی
يه روز يه شاعر تو خيابون داشته ميرفته(همون زمونه کابوسهای املی و چرکولی)ميبينه يه نفر داره شعراشو ميخونه و از هر بيتش کلی معنی و مفهوم ميکشه بيرون که اين شاعر چقدر فکرش وسيع بوده. شاعر يارو رو ميکشه پايين ميگه خدايش من خودم نميدونستم تو شعرام اينهمه معنی و مفهوم نهفته وجود داره. خيييييييييلی معنی وسيعی داره اين متنی که نوشتی حالا خودتم ميدونی؟ کابوسهای شيک.پاهای برهنه.خرده شيشه. دويدن بخاطر آهسته راه نرفتن و فرار از ردپای خوني به جای مانده از دويدن.اجبار فرار از اجبار. نميدونم ديگه چی بگم.خلاصه مختصر مفيد گفتيش.دمت گرم ياسی. راستی کی آن ميشی ياسی يه آفی سی من بذار ببينمت دلم واست تنگوليده.فدات بای
اصلا زندگی داره شيک می شه به قول تو .اپديت شدم و منتطرتم